اندیشه در استمرار انسان ،خروج از مسیر حبس و ورود در مسیر رشد می باشد. ابوسعید نیازی هشترودی آخرین مطالب
نويسندگان سه شنبه 17 تير 1391برچسب:نقد فیلم قلب یخی, :: 20:35 :: نويسنده : علی اسدی سهند آبادی
خلاصه داستان : "قلب يخي " داستان دختري است كه در مزون زنانه كار ميكند و ربوده ميشود ، پرنگ پسر ويدا ( صاحب مزون) در يك درگيري به زندان ميافتد ، شيوا (خواهر ويدا) وكالت مردي كه زن و فرزندش را به قتل رسانده را بر عهده ميگيرد ، در اين ميان جنازه مانكني ديگر به نام چيستا يافت ميشود. همه در پي يافتن معماهايي هستند كه اين وقايع را به هم پيوند ميدهد.
نقد و بررسی کامل فیلم قلب یخی دنیا خمامی از همان ابتداي پخش سريال قلب يخي همهمهاي راه افتاد مبني بر اينكه اين سريال شبيه سريال لاست است و اغلب مخاطبانش هم به همين دليل مجاب شدند كه سريال را خريداري كنند و ببينند. همان طور كه با عنوان خلاصه داستان بر پشت محصول آمده است ؛ "قلب يخي " داستان دختري است كه در مزون زنانه كار ميكند و ربوده ميشود ، پرنگ پسر ويدا ( صاحب مزون) در يك درگيري به زندان ميافتد ، شيوا (خواهر ويدا) وكالت مردي كه زن و فرزندش را به قتل رسانده را بر عهده ميگيرد ، در اين ميان جنازه مانكني ديگر به نام چيستا يافت ميشود. همه در پي يافتن معماهايي هستند كه اين وقايع را به هم پيوند ميدهد. محمدحسين لطيفي كه به ساخت مجموعهها و فيلمهايي جوان پسند علاقه فراواني دارد ، اين بار رو به ساخت سريالي معمايي آورده است كه داراي لابيرنت و پيچيدگيهاي زيادي است. قلب يخي داستان آدمهايي است كه همه از بيسرو سامانيشان رنج مي برند ، آدمهايي كه نقاط موهوم و مبهم زندگيشان از واضحات روزگارشان فراتر است و همين دستاويز محمدحسين لطيفي است تا تعليق سريالش را بيشتر كند. قلب يخي از منظر هر كاراكتري ميتواند تعريف شود و داستاني مجزا باشد و اين براي هر مجموعهاي يك حسن محسوب ميشود. اين اولين بار است كه يك سريال ميتواند با تعدد كاراكترهايش كنار بيايد به طوري كه شمايل اپيزوديك به خود نگيرد و در عين حال همه آدمهايش را به طور متقاطع به هم پيوند بدهد. اما همين موضوع گاهي پاشنه آشيل سريال ميشود چراكه مخاطبي كه اغلب عادت كرده تنها 2 يا 3 فرد را از يك مجموعه به خاطر بسپارد و دو يا در خوشبينانه ترين حالت 3 داستان را از يك مجموعه ببيند و به ياد بياورد ، حالا با كلي داستان روبروست كه همه با كليدي به هم مربوط ميشوند و اين پيشامد خصوصاٌ در قسمتهاي ابتدايي مخاطب را گيج كرد. اما اگر از تعدد كاراكترها كه بالاخره بايد در بين مخاطبين جا بيفتد تا آنها را پويا كند بگذريم بايد اين نكته را يادآوري كنم كه نگاهي كه لطيفي و نويسنده سريال براي كند و كاو زندگي اين افراد استفاده كردند ، منظري كاملا تاريك است به طوري كه ما فقط يك سري آدمهاي لجام گسيخته ميبينيم كه روشنايي زندگيشان در گذشته بوده است و آنها يا به قصد انتقام ، ادامه حيات ميدهند يا با خراب كردن زندگي يكديگر پازل خود را درست ميكنند. اين سياه نمايي ( البته به مفهوم واقعي نه به مفهومي كه دوستان سياست گذار سينمايي در حال حاضر زياد آن را زياد تكرار ميكنند) به ميزان زيادي اين سريال را تلخ جلوه ميدهد ، هيچ اشكالي پيش نميآمد اگر كمي درباره دوران خوش اين كاراكترها ميشنيدم يا حتي دوران حاضر زندگيشان را با انعطاف بيشتري نمايش ميداديم ، تا اين همه تلخي مخاطب را پس نزند ؛ يادآوري اين نكته وقتي حائز اهميت است كه اين اولين بار است كه سريالي چند بخشي در شبكه نمايش خانگي پخش ميشود ، سريالي كه كمدي نيست و اتفاقاٌ كاملا جدي است و همين موضوع ايجاب ميكند تا داستان را كمي با نرمش بيشتري بيان كنيم. "قلب يخي" سريالي بيش از اندازه زن و مردي است ، به حدي كه اين كار در قسمتهايي از سريال واقعا گل درشت ميشود ؛ مراد از سريال زن و مردي اين است كه داستانهاي اين مجموعه انگار همه گرهاش به دست يك عشق باز شده و يا به واسطه آن عشق كورتر شده . شيوا (مهراوه شريفي نيا) حامد(حسين ياري) را دوست دارد ، حامد با يك زن ديگر (آَشا محرابي) عقد است و در عين حال حامد محكوم به قتل زن اولش است ، وكيلي كه به تازگي زنش را از دست داده شيوا را دوست دارد ، ويدا (خواهرشيوا) با پا گذاشتن در زندگي مردي باعث خودكشي زن آن مرد ميشود و در عين حال ويدا با شوهر سابقش به خاطر حزانت فرزندشان در حال درگيري و كشمكش است . و همين طور باقي افراد داستان هم يا درگير يك عشق هستند و يا اين عشق برايشان به وجود ميآيد. پررنگ كردن جنبه عاشقانه اين سريال گاهي اصل موضوع را از خاطر ميبرد و انگار لطيفي كه ميداند مخاطب ايراني با داستانهاي دحتر و پسري و عاشقانه خوب ارتباط برقرار ميكند ميخواهد به اين واسطه مخاطبش را براي پارتهاي بعدي از دست ندهد. نميتوان منكر جذابيت داستانهاي عاشقانه شد و همچنين منكر جذابيت داستانهاي عاشقانه قلب يخي ... اما واقعا آيا تا اين اندازه به شور كردن اين غذا نياز بود؟! از نكات مثبت اين سريال ميتوان به انتخاب دقيق بازيگران اشاره كرد. همه بازيگران به جا و گزينه مناسبي براي ايفاي نقشهايشان هستند. خصوصاٌ مهراوه شريفينيا ، حسين ياري و آشا محرابي كه بازيهاي قابل تحسيني در پارت نخست اين سريال از خود نشان دادند.اين نكته يكي از مهم ترين عوامل موفقيت سريال قلب يخي در شبكه نمايش خانگي شد ، حضور بازيگراني همچون حميدفرخ نژاد ، الناز شاكردوست ، امين حيايي و... يكي از شاخصههايي است كه مخاطب را به سوي خود جلب ميكند. اما در قلب يخي براي اولين بار است كه شاهد پرداختن به مزون لباس زنانه و برگزاري شوي لباس هستيم كه اين بكر بودن موضوع شايان ذكر است و بايد به خاطر اين شجاعت به نويسنده اين سريال(حامد عنقا) تبريك گفت كه زاويه ديدش و شروع داستان را از جايي روايت ميكند كه ما تا به حال دربارهاش از رسانهاي دربارهاش نشنيديم . اين داستان ايجاب ميكند تا اين مجموعه "زن محور " شود و ما بيشتر از حضور مردان در اين سريال شاهد حضور زنان هستيم كه اين هم ( اگر نمونههاي ضعيف تلويزيوني را كنار بگذاريم) براي اولين بار است كه در يك مجموعه معمايي و پليسي اتفاق ميافتد و لطيفي با نگاهي منطقي سياس بودن يك زن را در قلب يخي نشان ميدهد ، زناني كه اغلبشان نه تصميمي از سر احساس كه از سر منطق ميگيرند و جداي از پيروزي يا شكستشان ( در آخر ) همين بعد از وجودشان برايمان دلچسب است. از آن جايي كه "قلب يخي" از لحاظ شكل پرداخت داستاني تقريبا شبيه سريال lost است ؛ در بسياري از جهات گويا پاسخي به مختواي داستاني آن سريال است. در سريال لاست گويا سازندگان آن به نحوي قصد داشتند مسلمانان را زير سوال ببرند ، در اين سريال هم به نحوي داستان پيش ميرود كه صهيونيستها محكوم شوند و حتي در قسمتهاي مياني بخش اول هم شاهد توضيحاتي هستيم كه تاريخچه پديد آمدن صهيونيستها و همچنين اهداف كلي جهاني آنها بيان ميشود و زير سوال ميرود.اين مورد به خودي خود بد نيست و به نظر ميآيد (اگر سفارشات سازماني و دولتي را ناديده بگيريم و از آن صرف نظر كنيم) كارگردانان ما علاوه بر ساخت سريالشان به اهادف فرا ملي و جهاني هم فكر ميكنند كه اين خيلي خوب است . ( البته اگر زيرپوستي به مخاطب القا شود) . نميدانيم كه آيا قلب يخي ميتواند به اين موفقيت ادامه دهد و در شبكه نمايش خانگي به عنوان يك اثر ماندگار در ذهن بماند يا قرار است حالا كه كارگردانش يك شاه كليدي ( با نام پيچاندن مخاطب و گيج كردنش ) پيدا كرده آنقدر سريالش را گنگ كند كه مخاطب قيدش را بزند و نديدنش را به ديدنش ترجيح دهد. به هر تقدير بايد براي لطيفي آرزوي موفقيت كرد و آرزو كرد به مسيري هندي نرسد و عشق را اينقدر غلو شده به بينندههايش عرضه نكند و در قسمتهاي بعدي با تكيه بر كارگرداني و تواناييهاي بالاي خودش ( كه بارها آن را اثبات كرده) به اقبال برسد نه با ترانههاي عاشقانه اي كه در سريالش پخش ميكند و دست مردم بلوتوث ميشود...
منبع : کافه سینما دنیا خمامی
نظرات شما عزیزان: پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||||||||||||||||
|